دور از تو در این شهر مرا همنفسی نیست
فریاد کنم از دل و فریاد رسی نیست
ما را نفس از هجر به لب آمد و مردم
گویند که این عشق تو هم جز هوسی نیست
ای آه بسوزان به شرر سینه ی ما را
کین سینه برای دل ما جز قفسی نیست
گفتم به دل از همهمه در سینه چه غوغاست؟
گفتا که در این خانه بجز یار کسی نیست
:: بازدید از این مطلب : 431
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0