يکي از خوانندگان سايت بنام آيدين مطالبي ارسال کرده اند:
من چند وقتي هست که با يکي که ادعا ميکنه با جن ها در ارتباط آشنا شدم و چيز خيلي عجيبي از اين بنده خدا ديدم البته بايد بگم اين انسان يه انسان مومن هستش . و يک روز از روي کنجکاوي من و برادر بزرگترم که خيلي هم به اين قضيه کنجکاو شده بوديم به سراغ اين بنده خدا رفتيم اون زياد با برادرم آشنا نبود برادر من حدودا 28 سالشه ، برادرم خيلي بهش گير داده بود و سوالات متفاوتي ازش ميپرسيد از همه جا تا اينکه حرف مهموني اين بنده خدا که مهمون جن ها ميشد پيش اومد بعد برادر من گفت شما غير از خودتون کسي ديگه رو هم ميتونين ببرين مهموني اون گفت اره همون جا به برادرم گفت که رو به قبله بشينه بعد گفت که 9 تا نفس عميق بکشه و 9 مي رو تو سينه حبس کنه بعد از پشت سر برادرم رو بلند کرد يه بارکي نفس برادرم بدون اختيارش از توي سينش خارج شد بعد افتاد روي زمين مثل کسايي که تصادف کرده باشن دايم بدنشون بلرزه و رنگش هم سياه شد من نگران شدم چون فبلش گفته بود که ممکنه اين اتفاق بيافته نبايد نگران شي زياد نگرانيم رو نشون ندادم اين قضيه يه چيزي حدود 5 ثانيه طول کشيد تا برادرم به هوش بياد بعد که بهوش اومد من ازش سوال کردم که چي شد گفت من اينجا چه کار ميکنم من داشتم با يکي که صورتش رو نميديدم ولي انگار رفيق چندين و چند ساله با هم بوديم داشتم ميرفتم تازه تازه داشتيم وارد مهموني ميشديم که من يه بارکي نگاه کردم که ديدم اينجام و سرم خيلي درد ميکنه . برادرم خودش احساس ميکرد که اين ماجرا حدود يک ساعت طول کشيده ولي اون از ماجرا خبري نداشت اون ميگفت با کسي که رفته بود مهموني حدودا يک ساعت گشته و جاهاي خيلي زيبايي رو ديده .
من فقط ميخواستم علت اين ماجرا رو بدونم .چون خود من هم خيلي علاقه مند شدم به اين موضوع
پاسخ:چرا از خود مدعي نمي پرسيد؟
او کار بسيار خطرناکي کرده و با گذاردن آرنج روي رگهاي اصلي و فشار بر آنها وگردن ارتباط هوا و خون را با مغز قطع کرده و وتوهم ايجاد شده است.
:: بازدید از این مطلب : 166
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0