نوشته شده توسط : مصطفی خالقی

يكشنبه دهم بهمن ماه ساعت 15:00

ترا خدا خواهش ميكنم اين پستو نخونيد مخاطب اين پست فقط فقط وحيد

روز اول شوخي شوخي جدي شد
شوخي ترين جدي عمرم دوست داشتن تو بود

و جدي ترين شوخي عمرم از دست دادن تو


وقتي پستتو ديدم با خودم گفتم بهانه بايد يه سواليو ازت بپرسه
كسي كه يه مسجد ميان راهيو بت زندگيش قرار بده و عاشقانه ، از صميم قلب بپرستدش
با تمام وجود به ثناش بپردازه و خودشو فقط فقط مريد اون بدونه مگه نه اينه كه خدا و آخرت و ايمانشو گذاشته كنار؟
حالا تو بگو اگه يهو اون مسجد آوار بشه رو سر مريدش بقول خودش دليلم داشته باشه واسه حرفاش ، كاراش ولي به تو چيزي نگه
وقتي اون مريد توي اغماست بدون شك تك تك آجراي اون مسجدو(خواسته يا ناخواسته ميدزدن تو رو از من ) ميبرن ديگه چيزيت نميمونه
كه وقتي بهانه به خودش اومد بيادازت بپرسه
دليل اين مصيبتي كه به زندگيم وارد كردي چي بوده
حالا من هم خدا رو از دس دادم هم اون بتي كه خاطر مريديش مرتد شدم

ويحك ....

پس معلوم ميشه اين من بودم كه لياقت نداشتم نه لياقت خدارو نه بنده شو
تو با كارت حجت بودي به اين واقعيت
مگه نه؟؟؟






:: بازدید از این مطلب : 270
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: