نوشته شده توسط : مصطفی خالقی

دل من حالش خوشه اصلا بلد نيست بگيره
ولي خيلي تنگ ميشه گاهي مي ترسم بميره
اما بازم به خودش مياد و سوسو ميزنه
باز حياط خلوت سينه امو جارو ميزنه
ميگمش تا کي مي خواي عاشق بشي و بشکني
به روي خودش نمياره مي پرسه با مني
با کيم با تو ي عاشق پيشه ي سربه هوا
با توي ديوونه ي بي سر و پا
با تو که هر چي  دارم مي کشم از دست توهه
با تو که هرجا ميرم اسير در بست توهه
کي مي خواي دست از سر آبروي من برداري
 کي مي خواي عقلي که دزديدي سرجاش بذاري
کي مي خواي بزرگ بشي سنگين بشيني سرجا
سربرا بشي و دنيارو نذاري زير پا





:: بازدید از این مطلب : 210
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: