شور
من آواره در کوی تو بودم
ولی افسوس چنین نبودی ،
با دلم تو...
غرق در لحظات شیرین خود
سیر میکردی در ابرها
می پریدی بهر کجا،
قهقه های مستانه ات،
می شکافت سینه حزین مرا .
تو در پرواز بودی ومن .
در حسرت یک نگاه.
شاید بیابم روزی.
لحظاتی دگر را،
وبشناسم خویشتن خویش را
پر گشایم به بیکرانها،
زجه زنم از بیداها.
اگر بال پروازم ...
بارور شود ، گرمی دستانت ،از آنم شود.
می فشردمد در سینه خویش،
غم حزین را بدر میکردم از دل خویش.
آخر من وتو هم درد بودیم.
با هم.
ولی جدا،
غصه هامون یکی بود.
دلا مون از هم سوا
باور نداشتی در کنارت.
من بودم ،
من ،تنهای ،تنها.
و...
می مانم تا تو باشی.
همیشه پر شور وشیدا
:: بازدید از این مطلب : 341
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0