تو نیستی که ببینی
چگونه در هوای تو پر می زنم
کلمات نابینا
بر کاغذهای سفید
دست می سایند و
گرد نام تو جمع می کنند،
ثانیه های متمرد
به زخم عقربه ها فرو می ریزند
و نام تو را
تکرار می کنند.
تو نیستی که ببینی
چگونه پیله ی سنگ می شکافد
و پروانه ی مجروح
با بال شکسته
ابریشم شعر
جارو می کند.
"شمس لنگرودی"
:: بازدید از این مطلب : 329
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0