.......
نوشته شده توسط : مصطفی خالقی
 بالاخره تموم شد.... با توجه به تلاشی که درین مدت داشتم فکر میکردم

به این روزا که برسم حال خوبی دارم حس خوبی دارم! اما اون جوری میخواستم و انتظارش رو داشتم

نشد! همه چیز از همون لحظه ای که خدا این هدف و برنامه رو برای سال ۸۸ بهم الهام کرد به خوبی

آغاز شد و همه چیز خیلی خوب پیش رفت..خداوند درین مدت همه جوره شرایط رو برام مهیا کردم و منم

سعی کردم با همه ی توان از فرصتی که خدا بهم داده استفاده کنم و تلاشم رو کردم! با انرژی و امید

توکل به خدا تمام لحظات رو سپری کردم! هرچند گاهی ته تهای دلم با خودم می گفتم نکنه با وجود

این همه تلاش و وقتی که گذاشتم شکست بخورم و با همه ی توان از خدا می خواستم که تلاشم رو

بی نتیجه نذاره! همه چیز عالی پیش رفت،تا لحظه ی آغاز آزمون! سعی کردم آرامش خودم رو حفظ کنم

و به خودم مسلط باشم و همین کار و هم کردم....سوالا مفهومی بود نیاز به فکر داشت برای انتخاب

گزینه ی درست!...........وقت کم آوردم......نیم ساعت آخر به خاطر کمبود وقت دچار استرس شدید شدم

مغزم قفل کرده بود!........هرچند نتیجه قطعی هنوز مشخص نشده اما من نسبت به کیفیت امتحان

دادنم اصلا حس خوبی ندارم! حال خوبی ندارم!

نمی دونم این چه بازی بود که با من شد! نمی دونم نمی دونم......

قبل از امتحان به خدا گفتم راضیم به رضای تو! الانم باید پای حرفی که زدم وایسم!

خدایا الانم میگم راضیم به رضای تو ....سعی میکنم دوباره به خودم مسلط بشم به خاطر خانواده م هم

که شده باید به این حس و حال بد مسلط بشم....! اما تو هم فراموش نکن که هرکسی یه ظرفیتی داره!

دارم لبریز میشم....خیلی خسته ام ....خیلی تنهام...!

.........................





:: بازدید از این مطلب : 294
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: