کار آخرم ... برایش زحمت بسیار کشیدم ... امید آن دارم مقبول افتد.
واعظی دیدم به منبر قیل و قالی می کند
یاد مردم را ز دنیا پاک و خالی می کند
منبرش پایان گرفت و در پی اش من با سکوت
تا بدانم سیر خود ، ماهی به سالی می کند ؟
ناگهان بر کاخ و ارگی میشود او شه صفت!
خادمی بانگی زد و قامت هلالی می کند !
رفت و بر تختی نشست او ، روی اسکندر سپید !
فکر ما را !! که عبایش حکم قالی می کند !!
سفره ای رنگین و بر گردش به صف سی سوگلی !
گوئیا آغوش او سیمرغ ، زالی می کند !!
صوت سازش تا ثریا ، خود شنیدم گفت او :
صوت قرآن بنده را حالی به حالی می کند !
پیر ما هم بر حذر دارد ز دنیا ، ای « حقیر »
او مبادا زندگی با این جلالی می کند ؟!
:: بازدید از این مطلب : 142
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0